با توجه به مانورهای تبلیغاتی راجع به حدیث فوق، لازم است به نکات ذیل توجه کامل شود:

الف  قبل از هر چیز باید متذکر شد که «وطن» کجاست؟ وطن، مقصد و مأوای مسافر است. مسافر رنج سفر را تحمل می‌کند تا به وطن برسد و همین که به وطن رسید، دیگر به او مسافر اطلاق نمی‌گردد. پس وطن جای ماندن است و نه گذر برای رفتن. حال با توجه به تعریف صحیح فوق، باید دید که وطن یک انسان «صرف نظر از ایرانی، عرب یا ... بودن» کجاست؟ بدیهی است که دنیا محل گذر است و انسان در این دنیا مسافر است. از مبدأیی آمده و به سوی مقصدی می‌رود و در آن جا مقیم شده و دیگر خارج نمی‌شود. آنجا دیگر محل گذر و عبور برای رسیدن به یک مکان دیگر نیست. لذا «وطن» اصلی انسان در جهان‌بینی توحیدی، جوار قرب الهی و جنة المأوا و فرودس برین است. همان که در زبان فارسی به آن «بهشت» می‌گوییم. بهشت وطن اصلی انسان است و حب بهشت از ایمان است. یعنی فقط کسانی که به خدا و معاد اعتقاد و ایمان دارند، مشتاق بهشت هستند و نه دیگران. لذا فقط آنان به وطن رسیده و در آن سکنا و امنیت می‌یابند و نه دیگران.

 

«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فیها خالِدُونَ» (البقره - 82)

ترجمه: و کسانى که ایمان آورده و عمل صالح مى‏کنند اهل بهشتند و ایشان نیز در بهشت جاودانند.

ب – حب الوطن من الایمان، یعنی محبت به وطن «از» ایمان است، نه این که خودش ایمان است. یعنی کسی به وطنش محبت دارد که ایمان به خدا داشته باشد و معمولاً کسانی که شعار از «وطن» می‌دهند و ایمانی به خدا و اسلام ندارند، در کوچک‌ترین امتحان‌ها خود را می‌بازند و برای اندکی منافع بیشتر، زندگی راحت‌تر، دغدغه‌ی کمتر، درگیر نشدن با مسائل و مشکلات وطن و ... به آمریکا، اروپا و اخیراً مالزی تشریف می‌برند و از راه دور شعار برای وطن می‌دهند و از هم وطنان نیز بیزارند و به آنها به چشم حقارت و عقب ماندگی نگاه می‌کنند و سعی دارند که در ظاهر و باطن خود را از آنان نشمارند. اما آن کسانی که به خدا ایمان دارند، ایستادگی کرده و با تحمل تمامی مشکلات و حتی استقامت (چه در داخل باشند و چه در خارج) تا پای شهادت، در حفظ و استیلای وطنشان کوشا هستند.

پ – ناسیونالیسم و هیچ ایسم دیگری برای «عباد الرحمن» یعنی بندگان خدا، اصالت و حقانیتی ندارد. لذا مؤمنین ضمن علاقه و حفظ و استیلای وطن به مفهوم کشورشان، از هر گونه گرایشی به جز گرایش به پروردگار عالم دوری می‌جویند و آن را باطل می‌شمارند.

برای کسانی که معتقد به «ناسیونالیسم» هستند، دو راه بیشتر وجود ندارد: یا به خدا و معاد اعتقاد دارند و یا خیر؟ اگر اعتقاد دارند، می‌دانند که خداوند ارزشی برای مرزهای جغرافیایی که ما وضع کردیم قائل نبوده و فقط تقوا (ایمان و عمل صالح) را ملاک قرار داده است. نه در بهشت و نه در جهنم جای مخصوصی برای ایرانی‌ها یا اتباع کشورهای دیگر قرار نداده است. و اگر اعتقادی ندارند، نباید به حدیث متوسل شده و سخن از ایمان بگویند. و در این صورت نیز هیچ فرقی نمی‌کند که در کجای این دنیا متولد شده باشند.

مضاف بر این که اساساً «ناسیونالیسم» اصالتی ندارد. به عنوان مثال: سؤال می‌کنیم که: کشور یا وطن شما که معتقد به ناسیونالیسم هستید کجاست؟ می‌گوید: ایران! جانم فدای ایران! حال سؤال می‌کنیم: کدام ایران؟ ایران دویست یا صد سال پیش یا ایران امروز؟ یا ایران فردا؟ دو یا سه قرن پیش کشورهای آذربایجان، تاجیکستان، بخشی از افغانستان، ترکمنستان و...، همگی از‌ استان‌های ایران بودند و اگر به پانزده یا بیست قرن پیش برگردیم، گستره‌ی مرزهای غربی جغرافیایی ایران تا نزدیکی‌های یوگسلاوی بود! حال شما به کدام وطن معتقد هستید و عشق می‌ورزید؟ اگر بگوید: وطن امروز و مرزهای امروز، معنایش این است که اگر فردا استان دیگری را از ایران جدا کردند، من دیگر آن را ایران نمی‌دانم و علاقه‌ای هم به آن ندارم. پس، بردند که بردند! این نهایت عشق به وطن یک ناسیونالیست است.

جالب آن که کسانی که دم از ناسیونالیسم می‌زدند، امروزه در عین حال که آن را برای مقابله با اسلام‌گرایی در میان مسلمانان هر کشوری تبلیغ می‌کنند، خود سخن از برداشتن مرزها و حکومت جهانی می‌رانند! اما، مسلمانی که باید در اندیشه‌ی حکومت جهانی باشد را درگیر خرافاتی چون ناسیونالیسم می‌کنند؟!

ت – اگر چه شاید شهید راه وطن، از آن جهت که دیدگاه گسترده‌تری داشته و شعاع مسئولیت پذیریش بیشتر بوده، از جایگاه و مقام بالاتری نسبت به کشته‌ی راه پول، کشته‌ی راه شهوت، کشته‌ی راه فساد و ... برخوردار باشد، اما شهید راه خدا کسی است که در راه خدا کشته می‌شود. یعنی حتی اگر از وطن دنیایی‌اش، ناموس‌اش، سرمایه‌های ملی‌اش، فرهنگ جامعه‌اش نیز دفاع می‌کند و در این دفاع مقدس کشته می‌شود، به امر خدا، در راه خدا و برای خداست.

اینک یک سؤال طرح می‌کنیم: فرض بگیریم یک نفر آمریکایی مسلمان است. (که بسیاری از آنها مسلمان هستند). بدیهی است حب وطن به معنای ناسیونالیستی‌اش که فقط مخصوص ایرانیان نیست، او هم باید حب وطن داشته باشد. حال دولت و حتی ملت‌اش علیه مسلمانان عالم ایستادند، منافع خود را در تصرف نظامی کشورهای اسلامی دیدند، نسل کشی مسلمانان را در اولویت برنامه‌های خود قرار دادند، جوانان هم وطن را برای جنگ و کشورگشایی به سربازی برده و به کشورهای اسلامی گسیل داشته و دستور قتل عام دادند و ...! حب وطن به معنای ناسیونالیستی‌اش، ایجاب می‌کند که آنها در راه وطن، کشورگشایی و مسلمان کشی کنند، حال تکلیف این فرد مسلمان آمریکایی چیست؟ آیا باید از اسلام و مسلمین دفاع کند، یا از منافع آمریکا؟

پس، حب وطن از ایمان است. یعنی کسانی که ایمان به خدا و معاد دارند، کسانی که واقعاً مسلمان هستند، وطن نهایی را می‌شناسند و کشورشان را نیز در راه خدا دوست دارند و به امر خدا از آن محافظت می‌کنند و زیر بار ظلم و زور و تزویر نمی‌روند و خود و وطنشان را به چند اتوبان یا چند برج یا ... فرنگی نمی‌فروشند. آنها هستند که ضمن «ایران  ایران» گفتن و مردم فریبی، با دشمنان ایران و اسلام هم صدا نمی‌شوند. نمی روند در پاریس یا لندن یا نیویورک زندگی کنند و از شبکه‌های صهیونیستی مثل «بی‌بی‌سی یا سی‌ان‌ان» با اسرائیلی‌ها و منافقین هم صدا نمی‌شوند. آنها به دنبال منافع دنیایی خود هستند. به وطن‌شان هیچ علاقه‌ای ندارند، چون هیچ ایمانی به خدا، اسلام و قیامت ندارند