اوغوزها که اجداد ترکان آسیای صغیر( ترکیه ) و آذربایجان و عراق و ترکمن ها را تشکیل میدهند مهمترین اقوام ترک هستندو قبل از آنکه اسلام بیاورند در شمال ترکستان زندگی می کردند . بطوری که از منابع چینی و سنگ نوشته های اورخون معلوم می شود، اوغوزها در فاصله قرون 8 ـ 7 میلادی در مناطق جنگلی و کوهستانی "اوتوکن" (در سیبری) زندگی می کردند. در منابع چینی از آنهابه نام "هوگوت" یاد شده است و محمود کاشغری هم در ( کتاب خود به نام ) " دیوان لغات ترک " اوغوز و ترکمن را یکی دانسته است . از نظر ریشه ی لغوی درباره ی اوغوز نظریات مختلفی ابزار شده است: اوغوز بمعنی تیرهایا قبیله ها (اوق + اوز) یا "اوق لار" آمده (در ترکی قدیم "اوز" و "ایز" علامت جمع بوده است)همچنین آوغوز یا آغوز به معنی اولین شیری است که از پستان جانوران گرفته میشود ......"اوغوزها" بعد از تشرف به دین اسلام با تشکیل بزرگترین امپراطوریها مانند امپراطوری سلاجقه و عثمانی نقش مهمی در تاریخ ایفاء نموده اند. نام "اوغوز" ابتدا در یکی از سنگ نوشته های "ینی سئی" به عنوان نام "ایل" ذکر شده است. در سنگ نوشته های اورخون که مربوط به خاقانهای "گوک تورک" در قرن هشتم میلادی است از اوغوزها یاد شده است. در امپراطوری "گوگ تورک"، "اوغوزها"، قسمت مهم جامعه ترک را تشکیل می دادند. در اینزمان "اوغوزها" در سواحل نهر "تولا" (شمال مغولستان کنونی) زندگی می کردند و هم چنین قسمت اعظم لشکریان "ایستمی خان"، خاقان دولت غربی "گوگ تورک" را "اوغوزها" تشکیل می دادند. بنظر می رسد

اوغوزهایی که در قرن دهم میلادی در سواحل رود "سیحون" زندگی می کردند اولاد "اوغوز"های اخیر با شند . از قرن دهم میلادی اوغوزهای ناحیه سیحون اسلام آوردند و از قرن یازدهم بطرف ایران و آسیای صغیر سرازیرشدند و از طرف مسلمانان به نام "ترکمن" نامیده شدند بطوری که بعد از دو قرن نام "ترک" و "ترکمن" جای "اوغوز" را گرفت . در سال 1035 میلادی قسمتی ازاوغوزها به "خراسان" آمدند و بعد از جنگ و جدال بالاخره "خراسان" را از "غزنویان" ( ترک های غزنوی )گرفتند و دولت سلاجقه را تشکیل دادند. در راس آنها برادران "چاغری بیگ" و "طغرل بیگ" فرزندان "سلجوق" از قبیله "قینیق" یکی از 24 قبیله "اوغوزها" بودند. آنها در مدت کوتاهی بعد از فتح ایران به "آسیای صغیر" حمله ور شدند و بعد از فتح "ملازگرد" (1071 میلادی) در اندک مدتی قسمت عمده آسیای صغیر را اشغال کردند و امپراطوری سلجوقی را تشکیل دادند.... در قرن یازدهم، دسته ای دیگر از اوغوزها از شمال "خزر" و "دریای سیاه" به بالکان رفتند و در آنجا مستقر شدند. ترکان کوچ نشین برخلاف قبایل عرب و کرد به شکل "ایل" یعنی: مجموعه ی قبیله ها زندگی می کردند. "اوغوزها" به مجموعه قبایل خود که از یک قوم بودند و سازمان مستقل سیاسی را تشکیل می دادند "ائل" یا "ایل" می گفتند. در میان سایر قبایل ترک به جای "ایل"، "بودون" یا "اولوس" گفته می شد.

ایل "اوغوز" از 24 قبیله یا "بوی " تشکیل می شد که هرکدام مهر یا تمغای مخصوص داشتند. هر شش قبیله دارای یک "اونقون" (توتم) بودند. "اونقون"ها، مرغان شکاری (عقاب و شاهین و باز و امثال آنها) بودند و در نظر ترکان مقدس شمرده می شدند و گوشتشان حرام بود. هر قبیله مهر خود را بر احشام و اسبهای خود می زدند.

هر "قبیله" یا "بوی" به چند "اوبا" یا "طایفه" (اویماق، یوروک) تقسیم می شد رئیس ایل "یابقو" و رئیس قبیله "بیگ" نامیده می شد. عنوان "بیگ" ارثی بود و "یابقو"ها از میان "بیگ"ها انتخاب می شدند. کلمه "ایل" بمرور زمان معنی "کشور" را هم پیدا کرده است ولی در قدیم به سرزمین ایل و قبیله و طایفه "یورد" گفته می شد. "اوغوزها" ارتش و تشکیلات کشوری خود را به دو قسمت یمین و یسار تقسیم می کردند، برخلاف "مغول"ها شاخه یا جناح راست مهمتر از شاخه چپ بوده است. شاخه راست را "بوز اوخ" (تیر خاکستری)، شاخه چپ را "اوچ اوخ" (سه تیر یا سه قبیله )می گفتند. اداره ایل و حکومت در دست "بوز اوخ"ها و علامت آنها کمان بود. علامت "اوچ اوخ" ها تیر بود و به همین مناسبت "طغرل بیگ" وقتی وارد "نیشابور" شد (سال 1038 میلادی) کمانی به بازو و سه تیر به کمر داشت که نشانه فرمانروایی بر دو جناح "اوغوز" بوده است....

در "دیوان لغات الترک" و "جامع التواریخ" و "تاریخ آل سلجوق" اثر "علی یازیچی اوغلو" از قبایل و طوایف اوغوز مفصلاً یاد شده است. .... "ابوالغازی بهادرخان خیوه ای" در(کتابهای) "شجره تراکمه" و "شجره ترک" ضمن شرح حال اوغوزان از 24 قبیله اوغوز نامبرده است از این قرار: 1- قینیق (قبیله سلجوقیان) 2- قاییق 3- بایندر 4- ایوا (یا ییوا) 5- سالغور (یا سالور) 6- افشار7- بیگدلی (زبان بیگ)8- بوگدوز 9- بیات 10- یازقیر 11- اینور (یاایمور) 12- قارابولوک 13- آلکابولوک 14- ایغدیر 15- اورگیر 16- توتیرکا 17- اولایوندلوق 18- توگر 19- بچه نک 20- چووالدیر 21- چپنــی 22- چـاروق 23- یاپرلی 24- قارقین .....(سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی - صفحه ی 113و بعد)

اینانلو ها

اینانلو یا آینالو یا ایناللو یکی از چند قبایل ترک اغوز بود که طی سده یازدهم از آسیای میانه به جانب آذربایجان کوچ نمودند. از آن پس منابع از حضور چندین گروه اینانلو در مناطق ایران وآناطولی سخن گفته اند.(۱) در مورد این مطلب که اینانلوها بعد از ورود به ایران در کدام منطقه ساکن شدند نظریاتی مختلفی وجود دارد.

۱-گروهی از مورخین را نظر بر این است که اینانلوها اول درمغان آذربایجان ساکن شدند سپس شاهان صفوی ؛ افشار وقاجار آنها را به مناطق دیگر از جمله مناطق فارس نشین کوچانیده اند.فورتسکیو ومینورسکی جزو این گروه از مورخان می باشند. "اینانلوها یی که در تهران؛ ساوه وقزوین قشلاق ود خرقان ییلاق می کنند ؛توسط آقا محمد خان قاجار از دشت مغان به این نواحی کوچانیده شده اند."(فورتیسکیو)(۲)

"آنها در مغان زندگی می کردند نادرشاه آنان را برای ایجاد سد دفاعی در برابر کردهای بیلبس به ناحیه خمسه کوچانیدند."(مینورسکی)

۲- گروهی دیگر از مورخین اعتقاد دارند که اینانلوها در بدو ورود به ایران در مناطق فارس نشین اقامت گزیدند. بعدا در دوره شاه عباس تیره های از اینانلوها وارد منطقه مغان شده اند(فسایی)

صاحب فارسنامه ناصری درمورد پیشینه‌ی تاریخی آنان می‌نویسد که اصل این اینانلو از «ترکستان است که در زمان سلاطین مغول بفارس آمده توقف نموده‌اند و در بیشتر اوقات چندین هزار نفر لشگر سواره و پیاده ازاین ایل در رکاب سلاطین خدمت نموده‌اند قشلاق این ایل یعنی جای زمستانة آنها بلوک حفر و داراب و فساست و ییلاق آنها بلوک رامجرد و مرودشت …. و این ایل به‌چندین تیره قسمت شده‌اند مانند:

3- در گزارشهای گروه سوم از مورخین چنین آمده است که یک گروه از اینانلوها همزمان با ینصر پاشا آز آناتولی به مغان آمده اند.این مورخان اعتقاد دارند که ینصر پاشا نامی به همراه اتباع خود از آسیای صغیربه ایران آمدو از شاه عباس اذن اقامت خواست شاه با خرسندی تقاضای ینصر پاشا را اجابت نمود وطوایف تحت تابعیت ائرا شاهسون نامید وبه ینصر پاشا فرمان داد تا برای اتباع خودییلاق قشلاق مناسبی بیابد. ینصر پاشا پس از گشت وگذارهای فراوان مغان وییلاقات کوه سبلان را در ایالت اردبیل انتخاب نمود وبه همراه خود که شامل 3300چادر بودند در آنجا اقامت اختیار کرد . .(راده؛اگرانوویچ و مارکف).

4-همچنین به نظر گروهی دیگردر زمانی که امیر تیمور کوره کن (کوره کن درزبان ترکی یعنی داماد که در فارسی گورکان تلفظ شده است.امیر تیمور کوره کن خود از ترکان ایل "بارلاس" بود )به قصد توسعه امپراطوری خود به آسیای صغیر لشگر کشید ایل "بیگدلی" در نواحی آسیای صغیر و شام (سوریه) سکونت داشت. با تسلط امیر تیمور بر این نواحی به صلاحدید وی بعضی ازایلات "اوغوز" از جمله ایل: "بیگدلی، افشار، قاجار، اینانلو، تکللو، استاجلو" به همراهی امیر تیمور رهسپار موطن پیشین خود یعنی ترکستان شدند (سال 800 قمری) چرا که به سبب روحیه سلحشوری و جانبازی ترکان و مهاجرتهای گوناگون از جمعیت آنان در ترکستان (آسیای میانه) کاسته شده بود . در طی این مسیر به هنگام گذر از ایران، با تقاضای خواجه علی سیاهپوش (840-794 ق) که از اجداد "شاه اسماعیل صفوی" بود و در این هنگام در "اردبیل" به ارشاد و تربیت نفوس مستعدان مشغول بود، امیر تمیور به ایلات: " بیگدلی" و "افشار" و .. اجازه داد که در ایران ساکن شوند وعده ای از این اسرای آزاد شده به اوطان خود برگشته وبقیه نیز در اردبیل و حوالی آن در سلک مریدان شیخ صفوی ماندگار شدند.(تاریخ دشت مغان. میرنبی عزیززاده). بدین ترتیب این گروه از ایلات ترک به ترکان بومی و باستانی ایران که فرزندان ترکهای متمدن سومری و ایلامی و اورارتویی و مادی و لولوببی و ..... بودند , پیوستند.

با مقایسه وتجزیه وتحلیل نظریات 4گروه مورخان فوق عقلی ومنطقی بنظر میرسد که ورود اینانلوها از آناطولی به اردبیل به صورت تدریجی انجام گرفته یک گروه در دوره خواجه علی سیاهپوش به همراه امیر تیمور بصورت اسرا وارد اردبیل شده اند وپس تقاضای خواجه علی سیاهپوش از امیر تیمور از اسارت آزاد و با تغییر مذهب از سنی عثمانی به شیعه غلات ساکن حوالی اردبیل شده اند. وگروه دیگر که خود در عثمانی دارای مذهب شیعه غلات بوده وبه علت آزار واذیت شیعیان توسط عثمانیها به شاه عباس پناه آورده و با اجازه واذن شاه عباس درییلاقات وقشلاقات حوالی اردبیل ساکن شده اند.

در مناطق فارس نشین ؛نواحی خرقان ؛خمسه موطن امروزی اینانلوها می باشد .قشلاق این ایل یعنی جای زمستانه آنها بلوک حفر و داراب و فسا ؛ اطراف گوی داغ و قلعه محمد علی خان نزدیک جاده قدیم تهران و قم و نواحی مجاور ساوجبلاغ و بوئین زهراست و ییلاق آنها در خرقان نزدیک گمیش لو؛ بلوک رامجرد و مرودشت …. و این ایل به‌چندین تیره قسمت شده‌اند مانند:

ابوالوردی، اسلام‌لو، افشار اوشاغی، امیرحاجی، ایران‌شاهی، بلاغی، بیات،

 چهارده‌چریک، چیان، رادبگلو،دهو، دیندارلو، رئیس‌بگلو، زرندقلی، 

سُرکلو، سکّز، قورت، قره‌قره، چغی‌لو، کرائی، گوک‌پر

آگاهیهای بیشتر دراین زمینه حاکی از آنست که پنجهزار خانوار از ایل اینانلو «از سنه 1295 زندگانی چادرنشینی را ترک گفته و به زراعت (پرداخته‌اند) و محل اقامت آنها بیشتر در مشرق و جنوبشرقی ایالت فارس است ….».

در مغان : درتقسیم بندی طوایف زیرگروه اینانلو یا اینکه اینانلو خود زیر گروه کدام طایفه بود به نوشته های مورخین روس وآلمان استناد می کنیم:

اگرانوویچ(ogranovich ) کمیسرسرحدی روسیه درامورشاهسونهای بیله سواردر1870م :

طوایف اصلی مغان وزیرمجموعه های این طوایف رابشرح زیر گزارش می کند:

قوجابیگلو( شامل 2تیره 400چادر) با طوایف فرعی مرادلو (200)ادولو(100) خلیفه لو(400)

بنده علی بیگلو(شامل 3تیره؛800چادر)با سه طایفه فرعی علی بابا بیگلو(200)بیگ باغی لو (100) خلفلو(50)

پولاتلو(شامل3تیره؛600چادر)باطوایف فرعی شیخ لو(250) آبی بیگلو((100) قوزاتلو(400) یورتچی(400)دورسون خوجالو(350)تکله(سه تیره؛600) یکه لو(50)

دمیرچی لو (شامل3تیره؛800چادر) با طوایف فرعی اینانلو(400)حاجی خوجالو(600) عربلو(100)

ساری خان بیگلو(شامل400چادر) با طوایف فرعی اجیرلو

طوایف پیر ایواتلو ؛ کلاش؛ کور عباسلو؛ گیکلو؛ یورتچی؛دورسون خوجالو که گفته می شود از طایفه اینانلو منشعب شده اند (ریچاردتاپر63-62) در اواخر قرن نوزدهم در زمره طوایف مستقل ایل شاهسون در آمدند.

در دوره صفویان اینانلوها ازنیروهای عمده ناحیه مغان بوده و بخش بزرگی از این ایل ازجمله گروههای تشکیل دهنده اتحادیه قیزیلباش های شاملو بودند.

ییلاقات وکوه اینانلو در حور

ییلاقات اینانلو در دامنه کوهستان سرسبز اینانلو ی حور با مختصات جغرافیایی 38°12'39"N 48°40'21"E : گسترده شده است. اینانلو مرتفعترین ییلاق دهستان بوده از سمت مشرق مشرف به خلج لر یوردی ؛ اسکندر یوردی هاچا قیه و.... جنگلهای تالش ازسمت شمال مشرف به بند آغزی ؛چیر ؛بیچنک و.... ازسمت جنوب متصل به ییلاقات قیزیل قیه واز سمت مغرب مشرف به دهستان حور می باشد . وجود چشمه های با آب گوارا وزلال و چمنزارهای جنت سا با انواع گونه های گیاهی هر بیننده ای را جذب می نماید. این منطقه در دوران قاراقویونلوها و آق قویونلوها منطقه ییلاقی وگوکپر (پیره ناخیرچی امروزی) محل اسکان اینانلوها بوده است . در اینکه نام یکی از دو تیره اصلی اینانلوهای شاهسون گوکپر بوده هیچ شکی وشبه ایی نیست .امروزه نیز در خمسه فارس گوکپر نام یکی از تیره های اینانلو می باشد . وجود ییلاقاتی با نام اینانلو و در نزدیکی آن وجود آبادی بنام گوکپر (نام یکی از دو تیره اینانلو) چه معنا ومفهومی می تواند داشته باشد. از آن گذشته رسم ایل اینانلو نیز بر همین منوال بوده که محل سکونت خود را به نام ایل خود؛" اینانلو" نامگذاری می کرده اند نمونه بارز آن در 15 کیلومتری اردبیل به تبریز روبروی سه راهی سرعین؛ نام روستای محل اسکان اینانلوهای امروزی همان اینانلو می باشد. کوچروان ترک و بعدها شاهسون علاوه بر ییلاقات اینانلو در سایر ییلاقهای تالش وباغرو تملک وتصرفاتی داشتند. قبل از اینانلوها جلایریان در منطقه جلایر ؛ همزمان با اینانلوها ؛خلج ها در خلجلر یوردی وقارا قویونلوها در اسکندر یوردی و ..... ساکن بوده اند و تا دوران معاصر نیز برخی شاهسونهای مغان بر ییلاقات قسمت غربی اینانلو تصرف وتملک داشتند.

پیره ناخیرچی یا گوکپر؟

در اوایل پیروزی انقلاب ایران در سال 1357 که کاوش بی رویه وآزادانه آثار باستانی منطقه توسط یغماگران بصورت شبانه روزی انجام می گرفت و علاوه بر اهالی منطقه از گوشه وکنار ایران چپاولگران ناآگاه آثار ملی مثل قوم مغول جهت حفر و به غارت بردن آثار زیر خاکی روانه منطقه حور می شدند.

از زبان یکی از نسخه خوانان آن زمان شنیدم که اسم پیره ناخیرچی در کتب خطی وقدیمی گوکپر است. از سال 57 تا سال 88 در سطور کتب چاپی وخطی واینترنت دنبال این کلمه می گشتم . که خوشبختانه گمشده خود را در کتاب ریچارد تاپر یافتم. .

گوکپر نام یکی از دو تیره اصلی اینانلوهای شاهسون بوده است. یکی از سران برجسته تیره گوکپر اینانلوی شاهسون مدعی شده که اجداد وی در زمان شاه عباس اول به مغان کوچیده ودر زمره شاهسونها درآمدند . اما وی اشاره به این مطلب نمی کند اجداد او از کدام ناحیه کوچیده ودر مغان ساکن شدند.(فارسنامه ناصری 1313)

[غلامحسین‌خان شاهسون سرتیپ توپخانه مبارکه ولدالصدق حسین‌خان شهاب‌الملک می‌گفت که در زمان شاه عباس که بعضی از ایلات شاهیسون شدند اجداد من با طایفة خود ازایل کوگ‌پر برخواسته (برخاسته!) شاهیسون شدند یعنی شاه‌دوست]؛